داستان ما را بخوانید

داستان ما را بخوانید

/https-f234d9-portal-ir-text-3

داستان ما برمی گردد به یک خاطره کودکی، که بگذارید برایتان تعریف کنم .کلاس اول دبستان بودم که از طرف مدرسه به یک فرهنگسرا به عنوان اردو رفتیم ، یادم می آید آنجا یک خانم مجری بود و یک آقا در لباس دلقک و از بین بچه ها چند نفری را انتخاب کردن که از قضاء یکی از آن بچه ها من بودم و ما را روی سن (صحنه) بردند و تک تک از ما پرسیدند که بزرگ شدید دوست دارید چه کاره شوید، یکی  از بچه ها گفت معلم، دیگری گفت دکتر و همان طور شغل های روتین که هر  بچه ای در کودکی پاسخ می دهد به من که رسید وقتی گفت دوست داری بزرگ شوی چه کاره  شوی گفتم نقاش، آقای دلقک خندید گفت: نقاش ساختمان ؟ منم با  چهره گرفته از اینکه منظورم رو متوجه نشده بود گفتم نه نقاشی بکشم .